ریحانه و ادامه سفرش به تبریز
سلام همونطور که تو پستاي قبلي گفتم شنبه 90/08/28 از بوشهر حرکت کرديم به سمت تهران و ساعت 2 نيمه شب تو شب باروني رسيديم تهران و مستقیم رفتيم خونه عمه ريحان جوني بيچاره عمه و مادر شوهرم تا اون موقع بيدار بودن ريحانه هم وقتي خواستم ساکتو بردارم بيدار شدي از بس سرو صدا کرديم زهرا هم بيدار کردیم البته از اونجایی که ریحانه رو دوست داره خوش به حالش شد و کمي باهات بازي کردن و ساعت 3:30 نيمه شب بود که خوابيديم ریحان عسلی خونه عمه جون فردا شبم رفتيم خونه خاله ستاره اولين بار بود که مي رفتي خونه خاله جونت ريحاني کلي با سامي بازي کردين سامي اسباب بازياشو آورد تا ريحاني بازي کنه آفرين خواهرزاده ي خوبم ریحان عسلی و سامی مشغول بازی از او...