ریحان عسلی  ریحان عسلی ، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 29 روز سن داره

◕‿◕ ریحان عسلی ◕‿◕

یک شب با مادر جون

1390/4/22 15:55
1,653 بازدید
اشتراک گذاری

Orkut Myspace Welcome Scraps, Graphics and Comments

سلام
پريروز90/04/19 مادر جون (پدري) ريحانه جون    بعداز مدتها منت بر سرمون گذاشتنو تشريف آوردن منزل ما

ديروز بعداز خوردن ناهار http://s1.picofile.com/file/6396132792/chicken.gif ميگفت ميخام برم خونمون آخه آقا موسي(عموي ريحان) از تهران ميآد منم گفتم نه بمون بعدا ميري حالا وقت زياده مادر جوني هم ميگفت نه آخه آقا موسي تنها ميمونه

منم ديگه اصرار نکردمو حالا که میخاید بريد باشه اما شامتونو بخورید بعد برید خونتون 

بعداز اتمام شام مامانی یهو ازآقا موسی که داشت فیلم نگاه میکرد پرسید که شیر فلکه اصلی آبو( چند وقته پیش پول آب مامانینا ١٣٠٠٠٠٠ اومده بود بعدکه به اداره آب رفتن که بررسی کنن معلوم شده بود که یه لوله زیر زمین ترکیده بود و اینا خبر نداشتن) بستی از خونه اومدی بیرون که آقا با موسی با تردید گفت نمیدونم شک دارم و مادر جونم بیقرار ای وای الان خونمو آب بر میداره چیکار کنم ........ دیگه آقا موسی مجبور شد که بره خونه  چک کنه هنوز ١٠ دقیقه نگذشته بود که تلفن شوشو زنگ خوردمنم گفتم آخه یعنی چی شده که این موقع آقا موسی زنگ زده که مادر شوشو پرسید چی شده باز بوده دیدم شوشو میگه آره رفته تو خونه مامان از جاش پرید رفت طرف تلفن گوشیو از شوشو گرفت منم تو این فاصله پرسیدم ماجرا چیه  که شوشو گفت خونشون دزد اومده مامان نفهمه وای مو به تنم سیخ شد بدجور ترسیدم   شوشو لباساشو پوشیدو رفت ببینه چه خبره که  بله دزدا   همه جارو به هم زده بود و پولو طلاهارو .......

 

آقا مهدی(برادر شوشو) ساعت ٢:٣٠ اومد خونمون و ماجرا رو به مادرجون گفت آخه باید ارزش چیزایی که دزدیه شده بودو گزارش میکردن طفلی مادر شوشو  کم مونده بود سکته کنه وقتی فهمید که........

دزد نامرد حتی به یخچالو فریزرشونم   رحم نکرده بود من که تا صبح از ترس خوابم  نبرد خیلی شب بدی بود

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

ریحانه
22 تیر 90 0:14
خدای من دزد؟؟
دقیقا هفته پیش 2 تا از فامیلای ما هم دزد اومده بوده خونشون!!!!
مامانی مواظب باش ریحانه جون رو دزد نیاد ببره آخه دخملت خیلی طلاست.

نه عزیزم مواظبم
faeqeh
22 تیر 90 3:15
سلام اعصابم خورد شد بیچاره ها چقدر هول خوردن دختر عسلتو ببوس ماشالا خیلی خوردنیه
مامان سارا
25 تیر 90 9:04
سلام آخي دلم واسه مادرشوهرت سوخت خيلي وحشتناكه