ریحانه و مهمانی عمو رحمان
سلام به همه ی دوستای خوبم
این روزا ریحان جونی پشت سر هم افطاری دعوت میشه
دیشب هم خونه آخرین عموی ریحان دعوت بودیم خوش گذشت اما این ریحان عسلی ما خیلی ناآروم بود همش میخواست بغل من باشه و بیتابی میکرد
باباییی هم یکم کار داشت و نتونستیم قبل از اذان برسیم و من هم نتونستم سر سفره دست نخورده افطار از ریحان عسلی عکس بگیرم
ریحانه قبل از رفتن به مهمونی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی