ریحانه و شعر های خاله ستایش
من که این روزا خوش به حالم شده و مامانم و خواهرم پیشمن خیلی خوشحالمو تو پوست خودم نمیگنجم حالا که ستایش هم هستش خیلی راحتر شده کارا واسم آخه ریحانه جون بغلیه و تا هم میخواد گریه کنه خاله ستایش بغلش میکنه و واسش شعر میخونه امروز واسش اینو میخوند
آهویی دارم خوشگله فرار کرده ز دستم دوریش برام چه مشکله کاشکی اونو میبستم ای خدا چیکار کنم آهومو پیدا کنم وای چه کنم وای چه کنم آهومو پیدا کنم
زمستون اومده جونم زمستون هوا سرده میاد هی برفو بارون هوای سرد برفیو بنازم دلم می خواد آدم برفی بسازم آدم برفی مثه یه قرصه ماهه دماغش یه هویج چشاش سیاهه اگه خورشید بیاد از پشت ابرا یهو آب میشن اون گوله برفا
ریحانه خانم هم خیلی ذوق شعر های خاله کوچیکشو میکنه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی