ریحانه و کیبورد
سلام
از وقتی از بی یو اومدیم خیلی وابستگیت به باباییت زیاد شده تا اف اف به صدا در میآد هر جا باشی خودتو میرسونی به در تا پیشواز بابایی بری و خودتو میندازی بغلش
یه وقتایی هم میخوای اف اف از جا در بیاری همش میگی بابا بابا بابا بابا بابا ..... تا میتونی دلبری کن عسلی من
بابایی هم دیگه میدونه که وقتی میآد خونه دست خالی ممنوعه چون یه وقتایی که من وسایل میخوام و کنارش چیپس یا هر خوراکی دیگه می گیره میکشی خودتو براشون که البته نمی خوری و فقط دوست داری بریزو به پاش داشته باشی مخصوصا وقتی گندم و ذرت شیرین برات می گیره
چند وقتی بود که به بابایی میگفتم برام لب تاب بگیره اما حالا خیلی پشیمون شدم وقتی می بینم تا میشینم پای کام می آی پیشم و هی یا دست به کیبورد میزنی یا همش پاورو کیس رو دست میزنی و خاموش میکنی دیگه تا یکم که بزرگتر بشی و بهت بگم دست نزن و کلا حرفم رو متوجه بشی بی خیالش شدم
من میخواستم وبلاگت رو به روز کنم ببین دستت کجاست دیگه تصور کنید من چطوری تایپ می کردم
میگم دست نزن داشتم مثلا گریه میکردم ببین چطوری نگام میکردی
بدتر دست میزنی !!!
پ.ن: پارسال درست تو این روز بردیمت واسه تست زردی و تیروئید
متاسفانه زردیت بالا رفته بود و مجبور شدیم بذاریمت زیر دستگاه فتوتراپی بماند که چقدر اشک ریختم و غصه خوردم
دستور پزشک واسه فتوتراپی
من حتی زیر دستگاه پوشکتو عوض میکردم تا از دستگاه حداکثر استفاده رو کرده باشم و زردیت زود پایین بیآد
ریحانه کوچولوی 8 روزه زیر دستگاه فتو تراپی
آّب قند می دادیم که آب بدنت از نور دستگاه کم نشه
اینم جواب آزمایشت که یک ماه بعد جوابش اومد که خدارو شکر تیروئید نداشتی