ریحان عسلی  ریحان عسلی ، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره

◕‿◕ ریحان عسلی ◕‿◕

ریحانه و قندون

ریحانه که الان اقتضای سنشه که کنجکاوی میکنه دست به همه چیز میزنه و دوست داره همه چیزو امتحان کنه          اینجا با کمک میز تلویزیون داره بلند میشه من تا اونجایی که  کار به جای باریک نکشه میذارم  ریحانه بازی کنه  بعد از این که دیدم هی میشینه و هی خودشواز میز آویزون میکنه  بلندش کردم و از اینجا دورش کردم بعد که من دیگه نذاشتم از میز بلند شه اومد سراغ  میز عسلی و از اینجا بلند شد و رفت سراغ قندون و قند و بقیه ماجرا لازم به گفتن نیستو عکس خودش گویای همه چیزه قندو میبرد دهنش اما نمیتونست بذاره دهنش آخه قندا سایزشون واسه د...
28 مرداد 1390

ریحانه و گلدان

  دیروز 90/05/26 یه لحظه رفتم توی آشپزخونه که آب بخورم شما هم داشتی با کنترل بازی میکردی یهویی صدای افتادن چیزی رو شنیدم  تا نگاهت کردم دیدم نیستی  دویدم به طرفت دیدم  رفتی بین مبلها و ............    من همیشه بالشت میذاشتم بین مبلها تا اونجا نری اما دیروز یادم رفته بودو شما هم از فرصت استفاده کافی برده بودی و رفتی سر وقت گلدون  من هم که همیشه دوربینم آماده به خدمته و این لحظه رو به تصویر در آوردم تا خاله سودی و دوستای خوبه وبلاگیم ببینن   ...
27 مرداد 1390

ریحانه و جارو برقی

    امان از دست ریحان عسلی ما عزیزم وقتی کوچیکتر بودی یکم بهتر به کارام میرسیدم الان که یکمی از قبل بزرگتر شدی به کارای خونه رسیدنم خیلی خیلی برام سخت شده مخصوصا جارو کشیدن  قبلنا وقتی میخواستم جارو بکشم   میذاشتمت توی روروکتو تو هم با وجودیکه اولش از صداش میترسیدی اما خب تو روروکتت میموندی و زل میزدی به من و جارو کشیدنم تا دوشنبه هفته پیش که خواستم جارو بکشم تا جارو رو روشن کردم از شدت صداش ترسیدیو زدی زیر گریه  و اصلا نذاشتی من به کارم برسم حتی بهش دست هم نمیزدی منم نمیتونستم بیخیاله جارو کشیدن بشم مجبور شدم تورو تو بغلم بگیرمو به کارم برسم ناگفته نماند که یه حاله اساسی  هم به کم...
27 مرداد 1390

ریحانه و پیشرفت هاش

سلام گلم      تو این پست میخوام از پیشرفتهات بگم   وقتی از خواب بیدار میشی  و میبینی مامانی خوابیده خودتو به مامانی میرسونی  و میآی مامانیو بیدار میکنی عزیزم الان یه چند وقتیه که همه چیزو میگیری تا بلند بشی   اینجا خودتو به میز تلویزیون رسوندی و میخواستی عکساتو برداری که بذاری دهنت که   مامانی رسید و ........ کافیه شما چهار دستو پا بری و من روی مبل یا صندلی نشسته باشم زود خودتو به من میرسونی پاهای منو میگیریو بلند میشی  &nb...
26 مرداد 1390

ریحانه و گاز گرفتن

ریحان عسلی اینروزا یکم عصبی شده    تا اون چیزی که نباید دستش باشه رو ازش بگیری عکس العمل نشون میده و یا میزنه زیر گریه   یا اینکه دست یا صورت مامانیو   گاز میگیره     این خط  قرمزی که تو عکس پیداست جای دندونای ریحان عسلیه ...
26 مرداد 1390

ریحانه و لواشک

  من(مامانی)   از بچگی عاشق لواشک و شکلاتم  وقتیکه دیروز به کارام رسیده بودم و میخواستم فیلم نگاه کنم درحالیکه ریحان هم داشت بازی میکرد لواشکمو برداشتم و اومدم پیش ریحان تا هم فیلم نگاه کنم هم حواسم به این وروجک باشه اما امان از دست ریحان عسلی تا دید من دارم لواشک میخورم چشماش گرد شدو هی می اومد به طرف من منم که داشتم فیلم میدیدم واسه اینکه ریحانی بذاره تمرکز داشته باشم یه تیکه کوچیک گذ...
26 مرداد 1390

ریحانه و مهمونی عمو اصغر

سلام طاعات و عباداتون قبول بالاخره مهمونی رفتن های ما واسه افطاری تموم شد و دیشب مهمون عمو اصغر بودیم من با ریحان اولین بار بود که میرفتم رستوران هم خوب بود هم بد اما هر چی بود خوش گذشت   ریحان عسلی و عمو اصغر ...
23 مرداد 1390