ریحانه و قندون
ریحانه که الان اقتضای سنشه که کنجکاوی میکنه دست به همه چیز میزنه و دوست داره همه چیزو امتحان کنه
اینجا با کمک میز تلویزیون داره بلند میشه
من تا اونجایی که کار به جای باریک نکشه میذارم ریحانه بازی کنه بعد از این که دیدم هی میشینه و هی خودشواز میز آویزون میکنه بلندش کردم و از اینجا دورش کردم
بعد که من دیگه نذاشتم از میز بلند شه اومد سراغ میز عسلی و از اینجا بلند شد و رفت سراغ قندون و قند و بقیه ماجرا لازم به گفتن نیستو عکس خودش گویای همه چیزه
قندو میبرد دهنش اما نمیتونست بذاره دهنش آخه قندا سایزشون واسه دهان کوچولوی ریحان عسلی ما بزرگه و ریحانی بعد از چند بار امتحان کردن بیخیال شد
و سر قندونو آورد به طرف خودش
از اینجا هم خسته شد و باز نشست و شروع کرد به چهار دستو پا رفتن به طرف آشپزخونه
تا رسید روی کاشی یه چند دقیقه ایی نشست
اینجا هم داره مثلا منو دعوا میکنه وروجک