ریحانه و پیشرفت هاش
تو این پست میخوام از پیشرفتهات بگم
وقتی از خواب بیدار میشی و میبینی مامانی خوابیده خودتو به مامانی میرسونی و میآی مامانیو بیدار میکنی
عزیزم الان یه چند وقتیه که همه چیزو میگیری تا بلند بشی اینجا خودتو به میز تلویزیون رسوندی و میخواستی عکساتو برداری که بذاری دهنت که مامانی رسید و ........
کافیه شما چهار دستو پا بری و من روی مبل یا صندلی نشسته باشم زود خودتو به من میرسونی پاهای منو میگیریو بلند میشی
دیگه گوش شیطون کر کمتر غریبی میکنی
امروز دیدم که از روی بلندی آشپزخونه رد شدی آخه قبلا نمیتونستی
علاقه زیادی به بازی کردن با کنترل داری
پیشرفتای بدتم:
وقتی میبرمت حموم و میذارمت توی واناصلا دلت نمیخواد توی وان باشی و زود گریه میکنی
دیگه با اسباب بازی و عروسکات بازی نمیکنی و یه چند وقتیه که میبینم علاقه عجیبی به بازی کردن با بطری آب یا نوشابه داری
وقتی چیزی روی میز بود دست نمیزدی اما الان ......
امان از وقتی که بخوام لباساتو یا پوشکتو عوض کنم میزنی زیر گریه و اصلا نمیذاری درست و حسابی لباس تنت کنم یا پوشکتو عوض کنم