برای تو ...
همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد
همگان روند و آیند و تو همچنان که هستی
مامانی امروز 25 شهریور درست روزیه که منو بابای ازدواج کردیم امیدوارم که همیشه به یادت بمونه این روز رو کوچولوی من و اولین کسی باشی که اگه خودمم یادم رفت همیشه به یادم بیاری
این کیک و عمه جونی پارسال که بابایی طبق معمول یادش رفته بود این روز واسمون گرفت
پارسال تو دل مامانی بودی ریحان عسلی من
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی