ریحانه و عکسای 8 ماهگی
عکسای 8 ماهگی ریحان عسلی که هیچ کدوم توی وبلاگش واسه خاطرات 8 ماهگیش استفاده نکردم
اگه گفتید اینجا دارم چیکار میکنم؟
نشستنشو ببین
ای خرس شیطون گیرت آوردم !
زهرا و عمو عبدالله و ریحان عسلی
اینجا زهرا داشت میرفت فرودگاه که بره تهران آخرین عکسشو با ریحانی انداخت
در ادامه اون شبی که مطلبش رو گذاشتم (ریحانه و یه اتفاق) داشتم عکساشو از تو دوربین میدیدم با اون پستونک وارونش اومد توی بغلم
کار هر روز ریحانی باید همیشه یه تکونی به این ریسه های انگور بده
در کمین اینکه در اتاق باز بشه بره اون تو واسه کار خرابی
اسباب بازی جدید ریحانی از وقتی چهار دست و پا رفتی اصلا دیگه توی روروکت ننشستی
نشستن توی روروک دست و پاتو واسه کار خرابی میبنده واسه اینه که هر وقت میذارمت که بشینی زود گریه میکنی و میخوای ازش بیای بیرون
یه خواب شیرین
خوابهای خوب خوب ببینی دختر گلم
پ.ن: بعضی از لینکام در یک اقدام انتحاری ناخواسته پاک شدند اگه خواستید سک سک کنید و نظر نذارید این بار و لطفا از دادن نظر صرف نظر نکنید تا منم بتونم دوباره به وبتون سر بزنم