ریحانه و عاشقانه های مامانی
سلام
عزيزم روز به روز کاراي جديدتري انجام ميدي قوربون قدو بالات برم من ريحان عسلی
اينروزا وقتي ماماني ميخواد نماز بخونه همراه هميشگي ماماني هستي وقتي ماماني در حالت نشسته نمازشه عسلي من مياي تو بغله مامان ميشيني يا وقتي ايستادم پاهامو ميگيريو مي ايستي
از خوابت بگم که 360 درجه تو خواب مي چرخي اداهات که ديگه جاي خود دارد
الان يه چند روزيه که مثه پيشي خودتو کش و قوس ميدي و روي زمين غلت ميزني
وقتي کارخرابي ميکني ميآم سراغت تندي تندي کارتو انجام ميدي بعدش پشت سرت نگاه میکنی ببینی عکس العمل من چیه
وقتی که بازی میکنی صداهای عجیبی از خودت مثله حرف زدن ما آدم بزرگا در میآری با آهنگ اسم خودتو که صدا میزنیم تقلید میکنی از دیشب تاحالا ( الان ساعت 12:47 ظهر که دارم این مطلبو برات مینویسم و هوا ابری و خونمون تاریکه من عاشق اینجور هوا هستم و شما هم خوابیدی ) شروع کردی به لالا گفتن یه سر میگی لالا لالا لالا....
وقتی میخوای چیزی رو که نباید باهاش بازی کنی رو از دستت بگیرم دستتو عقب میکشی به نشونه اینکه نمیدم
بعضی وقتها هم اینقدر با چشمات برام ادا میریزی که دلم میخواد بخورمت اونجاست که بغلت میکنمو یه ریز بوست میکنم و قلقلک میدم تا از خنده ولو میشی روی زمین
ماشین که واست گهوارست تا میشینی ماشین اول یکم تو چشام زل میزنی وای خدا میدونه که من چه حسی دارم توی اون لحظه فقط میخوام تموم نشه زل زدنمون که متاسفانه یا خوشبختانه خوابت میگیره و میخوابی
وقتی که از خواب بیدار میشی همیشه یه لبخند روی لبهات هست من بااون لبخندت روزم ساخته میشه و همه ی غم وغصه هامو فراموش میکنم
ریحانه ی بهشتی من عاشقانه دوستت دارم
ریحانه 6 ماهه
یه مدل خوابیدنت ریحان عسلی
ریحانه و دندون های بالایش
بعدا نوشت : ریحانی داریم میریم مسافرت کجا ....؟
آره مامانی داریم می ریم زادگاه مامانی همون جایی که مامانی خیلی ازش خاطره داره همون جایی که 1.5 ساله که نرفتم خیلی دل تنگه همه هستم
مامانی شمارش معکوس شروع شد
٣ روزه دیگه