ریحان عسلی  ریحان عسلی ، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

◕‿◕ ریحان عسلی ◕‿◕

ریحانه و فرمان ماشین

1390/7/25 18:42
1,320 بازدید
اشتراک گذاری

سلام ریحانی

دیشب با مادر و پدر جون و خاله ستایش داشتیم می رفتیم خونه مامان بزرگ پدری من که توی یه مسیر پدر جونی ماشینو  نگه داشتنو از ماشین پیاده شدن و رفتن یه کاری رو انجام بده و زودی برگرده کارش کمی طول کشید و شما نا آرومی کردی

منم شمارو دادم جلو به مادر جونی پیش مادر جونی هم بی طاقتی میکردی مادر جونی شمارو گذاشت تا با فرمون ماشین بازی کنی

همینطور که با فرمون بازی میکردی شیطونی می کردی بوق میزدی و چراغ بالا رو هم روشن میکردی ای جوجوی بلا

تا اینکه پدر جونی اومد که بشینه دستتو از روی فرمون برنمیداشتی و گریه میکردی که میخوای اونجا بمونی پدر جونی براین شد که با شما رانندگی کنه میخواست صندلی رو بکشه عقب که من دیدم نمیشه آخه هم شبه هم خطرناکه دیگه من از پشت پیاده شدم و رفتم از بیرون  واست با ی بای و دستمو باز کردم تا اومدی تو بغلم

اینم عکسای ریحانی که جمعه 22/07/90 با ستایش تو حیاط داشتی با فرمون بازی میکردی

ریحان عسلی

ریحان عسلی

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

مامان عسل
25 مهر 90 11:33
آفرين به اين ريحانه خانوم که از الان عاشق رانندگيه عسل هم همينجوريه وقتي فرمون ماشين گيرش بياد ديگه ولش نميکنه
خاله ی امیرعلی
25 مهر 90 11:42
میبینم که عسلی پیشرفت کرده و داره رانندگی میکنه چقدرم بهش میاد
دختر چشم نخوری با این شیطونیات قربونت برم
مامانی از طرف من از لپای عسلی یه بوووووووووووووس گنده بکن

مرسی حتما
خاله ی امیرعلی
25 مهر 90 11:45
بیبیب بیبیب برید کنار عسلی داره ماشین میرونه کسی جلوی راهش نباشه که حواسش پرت میشه عسلی:مامانی دست فرمون میبینی از بابایی هم بهتر میرونم میبینی دخمل زرنگتو
مامان کوثر
25 مهر 90 15:33
ای دختر بلا یه بابایی بگو برات یه ماشین بخره بازی کنی بوق بوق کنی
خاله ستاره
25 مهر 90 17:18
هر كاري كني نميتوني رو دست پسر من بزني ها ها ها

خب معلومه اما منم بازی با فرمون خیلی دوس دارم خاله جون

خاطره مامان بردیا
25 مهر 90 17:24
ای دخمل شیطون. فکر کنم بزرگ شی رانندگیت خوب باشه ها

مامان ثنا و ثمین
26 مهر 90 0:01
جیگر طلا داری میرونی ،جلوت رو هم بپا
مامانش شما قطره آهن به ریحانه میدین؟آخه فسقلی من نمیخوره.حالش بد میشه/منم بهش نمیدم.عذاب وجدان دارم.چکار کنم؟!

سلام نه من میترسم دندونش سیاه بشه !!!
مامان سارا
26 مهر 90 8:38
آخه چرا دوست داري اينقدر سام رو حرص بدي . اينقدر اين دخملو سوار ماشين بابايي نكن !!!!!!!!!
اين بزرگ بشه چي ميشه
جيگرشووووووووو بخورم



يه دوست
26 مهر 90 17:50
هن هن ههههههههههههههههههههههنننن مواظب باشيد لهتون نكنم آخه من كوچولو هستم رانندگيم خوب نيس
مامان علی
1 آبان 90 21:48
ای جان چه بلایی تووو جیگرتوووو. با اجازه لینکتون کردم . شما هم اگه مایلید لینکم کنید

مرسی حتما

مامان كاميار ناناسو
10 مهر 91 0:50
اخر من نفهميدم اين ماشينتون چيه!اخه توش خيلي خوشگله اينقدر كنجكاوم!