ریحان عسلی  ریحان عسلی ، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره

◕‿◕ ریحان عسلی ◕‿◕

ریحانه و قرار وبلاگی

1390/8/11 21:55
591 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزم

امزور یه قرار وبلاگی با مامان ثنا و ثمین و سارا داشتیم چه قراره خوبی بود به من که خیلی چسبید

امروز هوا یکم سرد بود البته واسه شما بچه ها من شانسی برات کلاه برداشتم جورابم مجبور شدیم از پای سارا در بیآریم و پای شما بکنیم نیشخند

سارا مثه همیشه شیطون و دوست داشتنی ثنا و ثمین هم یکی از یکی خانم تر

یه کار خرابی هم من و مامان سارا کردیم اونم اینکه من ریحانه رو دادم مامان سارا یه لحظه نگه داره که کیف پولیمو بردارم از کیفم اومدم ریحانه رو ازش بگیرم موقع انتقال ریحانه به من ریحانه خورد به فلاکس چای مامان ثنا و ثمین و افتاد زمین و شکست کلی شزمنده شدم خجالت

کلی با هم دیگه خرف زدیم امیدوارم که دوستای خوبی واسه هم باشیم و بمونیم

بابای ثنا و ثمین بیچاره تو این فاصله که ما با هم بودیم صبوری کردن و تنها بودن و در آخر هم زحمت رسوندن مارو هم کشیدن ببخشید خیلی زحمت دادیم

اینم عکسای این قرار

ziba

ریحان عسلی

ریحان عسلی _ثنا _ثمین

ریحان عسلی _سارا _ثنا و ثمین

پ.ن: امروز صبح دایی کامپیوتر شو برد خدمات کامپیوتری قبل از اون ازش پرسیدم عکسای من حذف نشن گفت من کاری به عکسات ندارم الان اومدم عکسات رو توی فایلت کپی کنم میگم کو فایل عکسای ریحانی میگه حواسم نبود توی desktop بودن همشون حذف شدن کم مونده فقط گریه کنم دلم از این میسوزه گفتم اگه حذف میشن بریزم توی فلش

از شانس بد من همین دیروز از لب تاب خاله سودی کاتشون کردم و همه شون ......www.smilehaa.org

پ.ن 1:این دومین باریه که دارم این مطلب رو می نویسم ریحانی دکمه پاورو زد و ............الان هم داری دستمو گاز میگیری قوربونت برم من

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (17)

مامان ثنا و ثمین
11 آبان 90 23:13
سلام.ای زرنگ خانومی.چه ضرب العجلی فورا اومدی و پست گذاشتینموخام عکسای تو واضحترن.حالا چکار کنیم اون کلک راست کلیک رو هم سوار کردی.یه جوری برسون بهم

سلام چیکار کنیم دیگه دیشب که اومدم خونه فقط داداشم خونه بود اونم داشت میرفت ریحانه هم که تازه از خواب بیدار شده بود دیدم خوب وقتیه واسه آپ کردن
نه ماله شما هم خیلی خوب بودن
نازنین
12 آبان 90 1:16
خوش به حالت چه دوستای خوبی.

آره شما هم یکی شونی عزیزم

مامان بهارو تيارا
12 آبان 90 9:05
كي تياراي من مث ريحانه شما شيطوني كنه اميدوارم ريحانه شما هم مث بهار من فوق العاده زيبا و زرنگ شه ماشالله

به فاصله یه چشم بر هم زدن
ایشالا
مرسی از حضورتون

مامان سارا
12 آبان 90 9:11
اول از همه بگم كه به منم خيلي خيلي خوش گذشت و شب به ياد موندني بود
--------------------------------------------------
راستي چرا خرابكاري خودتو ميخواي تو گردن من بندازي
آهاااااااااااي اهالي وبلاگي :
من از همين جا اعلام ميكنم كه مامان ريحانه خودش فلاسك مامان ثنا و ثمين رو شكوند .
يكي طلبت مامان ريحانه
دارررررررررررررررم برااااااااااااااات

باشه امشب که اومدم خونتون باهم حرف می زنیم

مامی منسی ( مامان ملودی )
12 آبان 90 9:17
چقدر حیف من نتونستم بیام

جاتون خالی آره خیلی خیلی خوش گذشت پیش میآد دیگه
محمد
12 آبان 90 9:30
امیدوارم همیشه در کنار دوستانتون خوش بگذره شاد باشید وسلامت
مامان یاسمین زهرا
12 آبان 90 11:07
غصه نخور خواهر منم هفته پیش بعد از عمری کلی عکس 3 تایی انداختیم همش پاک شد
خاله جون
12 آبان 90 13:03
سلام از اینکه با وبتون اشنا شدم مخصوصا یه همشهری بوشهری خیییییییییییلی خوشحالم از طریق وب ثنا وثمین جون متوجه شدم .
منم بوشهری هستم ولی ساکن ابادانم همیشه به بوشهر میام چون پدرومادر ساکن بوشهر هستن.وعااااااااااااااااااشق بوشهر ومردمااااااااااااانش هستم
اکه با تبادل لینک موافقید پیش ما هم بیاید خوشحال میشم

سلام همشهری
حتما با افتخار لینکتون میکنم عزیزم
مرسی از حضورتون

مامان کوثر
12 آبان 90 14:31
همیشه به گردش و تفریح همیشه با دوستای تازه و خوب خوش باشین


mamani helena
12 آبان 90 15:42
salam azizam vay cheghadr dost dashtam reyhanaro az nazdik bebinam khosh be hale hamaton

مرسی عزیزم ما هم مشتاق دیدنتون هستیم پریسا جون

خاله ستاره
12 آبان 90 18:47
خوب پس قراره وبلاگي گذاشتين و خيلي هم خوش گذشت ها پس جاي من سبز بوده

آره خیلیییییییییییییییی

خاله ی امیرعلی
12 آبان 90 22:57
سلام به مامان سیمای گل و همیشه فعال و زرنگ
چه قدر خوب خوشحالم که با دوستات دیدار کردی
واااااای ریحانی ماشالاه چقدر بزرگ شده چقدرم ماه شده جوونمی میبوسمت عسلی(چه قافیه ای)



مامان پارسا
12 آبان 90 23:52
خیلی بامزه و خوردنی شده با این کلاهش
دیگه از مهمون بازی حوصلت سررفته قرار وبلاگی میذاری منم بابت عکسا ناراحت شدم حیف شد عکسای دخملیمون


دست رو دل پر دردم نذار
خاله نسرین.مامان صدف و سپهر
13 آبان 90 2:09
ریحان جون چه تیپی زدی خاله.دوستتم که دمکنی گذاشته رو سرش.خوش میگذره؟

مرسی شما لطف دارید
بله جای شما خالی

مامان سانای
14 آبان 90 15:02
عکس هم عکسهای قدیمی که روی کاغذ بودن نمی شه به فلش وکامپیوتر اعتماد کرد با یک اشتباه همه زحمات وخاطرات به باد میره

آره بخدا هنوز که چند روز میگذره تو فکرشونم یه عکسایی گرفته بودم که میخواستم وقتی برمیگردم تبریز بعنوان خاطراتت بی یو ازش یاد کنم خیلی خیلی حیف شد

خاله هدي ياسمين زهرا
14 آبان 90 19:58
آخي براي عكسا دلم خيلي سوخت. فلاكس رو دوباره ميشه خريد ولي عكسا حيف شد. خيلي حس بديه.