ریحانه و محل کار پدر جونی
سلام مامانی
امروز صبح می خواستیم بریم بازار واسه خرید که قرار شد قبل از اون یه سر بریم دفتر پدر جونی
شما هم که از ساعت 7 بیدار شده بودی و وقتی ما میلخواستیم حرکت کنیم خوابت گرفتو خوابیده به پدر جونی سر زدیم کلی اونجا شیطونی کردی
اینجا تازه از خواب بیدار شده بودی
بعدا نوشت : امروز تو دفتر پدر جونی هشتمین مرواریدت هم دیده شد مبارکه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی