ریحانه و سامی
سلام عزیز مامان
ریحانی فردا قراره یه مهمون عزیز برامون بیآد اونم کسی نیست جزء خاله ستاره و سامی
وقتی پدر جونی ریحانه رو ببوسه معلونم نیست چه عکس العملی نشون میدی دلم برات یه ذره شده خاله جونم
عید که اومدی پیشمون خیلی ریحانی رو دوست داشتی اون موقع ریحانی 3 ماهش بود
یه خاطره از عیدم بگم که من ریحانی رو میذاشتم تو کریرش و جلو تی وی تا کلاه قرمزی 90 ببینه تو (سامی )هم هی میگفتی مامان ستاری ریحانه روشو برگردونه من نمیخوام کلاه قرمزی نگاه کنه ای شیطون
یا من تو آشپزخونه داشتم ناهار درست میکردم داشتی با مامانت حرف میزدی میگفتی مامان به من مارکر ( marker )و پیپر( paper )و چر (chair) بده میخوام نقاشی بکشم دست منو از پشت بستی قوربون انگلیسی صحبت کردنت برم
اینم عکسای سامی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی