ریحانه و ماژیک
سلام شیطون بلای مامان
یه روز که می خواستم لباس بابایی رو اتو کنم داشتی با یه ماژیک بازی می کردی اومدم میز رو گذاشتم رفتم که اتو رو بیآرم از اتاق تا لباس بابایی رو انتخاب کنم و بیآم دیدم در ماژیک رو باز کردی و شروع کردی به خط خطی اولین باری بود که این کارو میکردی چقدر من ذوق کردم
فرداش که داشتم خونه رو جارو می کشیدم دیدم از آثارتون روی فرش هم نقش بسته ریحان عسلی چقدر تو بلایی اینم عکساش
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی