ریحانه و اتاق دختر عمه اش زهرا
سلام
زهرا تو خونواده ما جزء دخترایی که خیلی دختر دوسته و بلد چطوری با بچه رفتار کنه
اون روزی که ما تهراون بودیم زهرا جون شیفت صبح مدرسه بود ساعت حوالی 10 بود که زنگ زد خونشون که مامانش واسه زنگ آخر که ورزش دارن به بهونه ی اینکه نوبت دکتر داره بره دنبالش تا بیاد خونه و با ریحانی بازی کنه
چقدر به قول ترکا که میگن یاناسان (نسوزی ) از این کارش خندیدیم ساعت 12 بود که بابایی و عمه جون رفتن دنباله زهرا جون
ریحانی روی تخت زهرا جون
بدون شرح ...!
کندو کاو درون کمد زهرا جون عاشق ریخت و پاشی ریحانی !
زهرا جون از بس ریحانه رو دوست داره عکسای ریحانی رو وسط عکسای مامان و باباش که البته من برداشتم گذاشته که همیشه جلوی چشمش باشه
ریحانی ببین زهرا جون چقدر دوستت داره بزرگ شدی باید جبران کنیا عزیزم
پ.ن:عزیزم زهرا جون خاله شدنت رو تبریک میگم
خواهر زهرا جون دختر عمه ی بزرگ ریحانی یه نی نی تو راه داره هنوز معلوم نشده دخملیه یا پسملی اما هر چی که باشه اول امیدوارم سالم باشه و دوم به سلامتی زایمان کنه و نی نی خوشگلشو در آغوش بگیره
زهرا که دوست داره دختر باشه براش هم اسم انتخاب کرده میگم بهش زهرا حالا اسمشو چی میخوای بذاری میگه نفس
زهرا جون موقعی که می دونست من دختر دارم هم اسم هستی رو به من پیشنهاد داد ببخشید که دیگه نشد
زهرا جون ما هم دوستت داریم
زهرا جون یکی از خوانندگان خاموش وبلاگ ریحانیه که همیشه وب ریحانی رو دنبال میکنه