ریحانه و بچه داری از نوع بابایی
دیروز90/05/31 که باباییی خونه بود ازش خواهش کردم که حواسش به شما باشه تا من به کارای عقب افتادم برسم
همینطور که به کارام میرسیدم صدای باببایی هم میشنیدم که میگفت ریحانی دست نزن -نرو اون طرف بیا اینجا
یه نیم ساعتی گذشت بابایی منو صدا زد و گفت بیا ببین چیکار کردم که دیگه ریحانه نمیتونه از جاش تکون بخوره منم زود دست از کارم کشیدم ورفتم ببینم بابایی چیکار کرده که .....
دیدم ریحان عسلیو با یه عالمه بالشت استتار کرده که مثلا ریحانی دیگه چهار دست و پا نره اما زهی خیاله باطل که ریحانه مثه همیشه مارو شگفت زده کرد و از روی این همه بالشت رد شدو شروع به چهار دست و پا رفتن کرد
ای شوشوی خوش خیال
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی