ریحان عسلی  ریحان عسلی ، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 26 روز سن داره

◕‿◕ ریحان عسلی ◕‿◕

ریحانه و کالسکه

سلام مامان الان که دارم این پست رو برات مینویسم عزیزم خوابیدی و همه رفتن باغ و تنها خونه هستم از صبح که بیدار شدم گردنم بد جور درد میکنه مثه اون سه روزی که اثرات بی حسی سزارین به سر و گردنم زد طوریکه نمیتونستم سرمو بالا بگیرم شما هم که خیلی شیطون شدی مخصوصا وقتی ستایش رو میبینی شیطونی هات خیلی گل میکنه تو اتاق رفتم که لباساتو بذارم توی ساکت دیدم سر و صدات در نمیآد اومدم ببینم چیکار میکنی دیدم رفتی توی آشپزخونه و خودتو از آّب سرد کن آویزون کردی تا اومدم بغلت کنم جیغ کشیدی و گریه کردی بردمت توی حیاط که یکم بذارمت توی کالسکه شاید خوابت بگیره تا کاسکه رو دیدی خودت انداختی توش اما هنوز 10 دقیقه ننشسته بودی ...
13 آبان 1390

ریحانه و مهمونی سارا جونی

سلام عزیز مامان عزیزم امشب خونه مامان سارا بودیم مامان سارا زحمت کشیدن و به در خواست من لازانیتا بقول سارا درست کردن چقدر هم خوشمزه شده بود مامانش دستتون درد نکنه چقدر سارا تو بلایی چقدر من خندیدم مخصوصا وقتی مامانت داشت سبزی خوردن پاک می کرد و شما هی اذیت میکردی و نمی ذاشتی مامانت به کارش برسه وقتی که مامانت داشت تورو دعوا میکرد که دست نزنی با قیافه ی حق به جانبی گفتی مامانی قرار نبود دعوام کنی وای منو می دیدی چقدر به این حرفت خندیدم مخصوصا وقتی مامانت کم آورد و دیگه بهت چیزی نگفت یا وقتی میخواستی ریحانه رو صدا بزنی میگفتی ریحان عسلی بیا قوربونت برم من اینم عکسای امشب بیچاره مامان سارا تا صبح باید بریزو به پاشای شما دوت...
13 آبان 1390

ریحانه و قرار وبلاگی

سلام عزیزم امزور یه قرار وبلاگی با مامان ثنا و ثمین و سارا داشتیم چه قراره خوبی بود به من که خیلی چسبید امروز هوا یکم سرد بود البته واسه شما بچه ها من شانسی برات کلاه برداشتم جورابم مجبور شدیم از پای سارا در بیآریم و پای شما بکنیم سارا مثه همیشه شیطون و دوست داشتنی ثنا و ثمین هم یکی از یکی خانم تر یه کار خرابی هم من و مامان سارا کردیم اونم اینکه من ریحانه رو دادم مامان سارا یه لحظه نگه داره که کیف پولیمو بردارم از کیفم اومدم ریحانه رو ازش بگیرم موقع انتقال ریحانه به من ریحانه خورد به فلاکس چای مامان ثنا و ثمین و افتاد زمین و شکست کلی شزمنده شدم کلی با هم دیگه خرف زدیم امیدوارم که دوستای خوبی واسه هم باشیم و بمونیم بابای ثنا و...
11 آبان 1390

ریحانه و شستن ماشین

سلام عزیزه مامان الان که دارم مطلب این پست و برات مینویسم از دایی علی تحویلت گرفتم دایی میخواست ماشینش رو بشوره شما هم پشت سرش گریه کردی دایی هم مجبور شد  تورو بغل کنه و بذارتت توی کالسکه که پیشش باشی شما هم که شیطون تا فرمون ماشین رو دیدی دستتو بالا بردی که از کالسکه برت داره و بذارتت توی ماشین بعداز اونم هر کاری کردیم که بیای بیرون تا دایی ماشین رو بشوره فرمون ماشینو ول نمی کردی دایی هم مجبور شد ماشینو قفل کنه و به کارش برسه اینم عکسای ریحانی بلا   مات و مبهوت از سرازیر شدن آب   پ.ن: از بس دست زدی به کیبورد گذاشتمت پایین که چهار دست و پا بری  و مثه پست ریحانه و لوز سرم نیآد اما شما هم که طب...
10 آبان 1390

ریحانه و لوز

سلام مامامانی  امروز میخوام در مورد عکسی برات بنویسم که کلی سوژه شد دیروز که داشتم فایل عکسای ٩ ماهگیتو نگاه میکردم یهو چشم به این عکس افتاد و گفتم تا یادم نرفته حتما یه پست ازش بذارم خاله ستاره هم که پیش دستی کردن و با کمک شیطنت دایی علی در مورد این عکس یه پست توی وبلاگ سامی ( http://sami1386.niniweblog.com/ ) اختصاص دادن از وقتی اومدیم بی یو علاقه زیادی به لوز پیدا کردی طوری که وقتی سارا و مامانش اومده بودن پیشمون وقت مامان سارا که به گفته ی خودشون خیلی وقت بود که لوز نخورده بودن و داشت لوز میخورد سر و صدات در اومد و خودتو هی تکون میدادی که دیگه مامان سارا مجبور شد لوزشو به شما بده چقدر از این کارت خندیدم یادش بخیر ظهر ...
10 آبان 1390

ریحانه و گاز گرفتن

سلام ریحانی من نمیدونم باید چیکار کنم که دیگه وقتی نخوام دست به چیزی که نباید بزنی که میزنی و وقتی ازت بگیرم عکس العملت گاز گرفتن نباشه پریشب خاله سودی نشسته بود و داشت با لب تاب کار می کرد هی میرفتی سر وقتش و دست میزدی نمیذاشتی خاله به کارش برسه بیچاره دستشو گرفت که به کیبورد دست نزنی دستشو گاز گرفتی منم زودی دوربین رو برداشتمو مثه همیشه ازت عکس گرفتم اینم عکسای ریحانی چقدر هم خوشحالی !!! پ.ن: مامانایی که این دوران رو گذروندین من چیکار کنم که ریحانی گازگرفتن از سرش بیفته ...
8 آبان 1390

ریحانه و ماهی

  سلام مامانی و یه سلام گرم مخصوص مامانای دوست داشتنی نی نی وبلاگیم ریحانی تو این پست میخوام از خوردن ماهی  برات بگم که چقدر دوست داری اولین بار که می خواستم بهت ماهی بدم فکر میکردم که دوست نداشته باشی و نخوری اما وقتی گذاشتم دهنت پس نزدی و بازم میخواستی میدونم که یه چند وقت که بگذره چون توی تبریز کمتر ماهی میخوریم دیگه دوست نداشته باشی این پست رو بیشتر به این دلیل میذارم که نشونت بدم که ماهی رو هم میخوردی و وقتی بخوای بگی دوست ندارم یا من ماهی نمیخوردم و وای ماهی بو میده برات مدرک رو کنم اینم عکسای ریحانی در حال خوردن ماهی نوش جونت ...
8 آبان 1390

ریحانه و اسمش به ژاپنی

ریحانه اسمش به ژاپنی میشه shi ka ki ri ka to ku    و من (مامانی) ari ki rin ka   حالا اگه شما هم دوست دارید بدونید که اسمتون به ژاپنی چی میشه به ادامه مطلب برید دوست داشتید به ما هم بگید   اسم شما به ژاپني چه مي‌شود؟ A-ka B-tu C-mi D-te E-ku F-lu G-ji H-ri I-ki J-zu K-me L-ta M-rin N-to O-mo P-no Q-ke R-shi S-ari T-s U-do V-ru W-mei X-na Y-fu z-zi   ...
6 آبان 1390