ریحانه و گوش پاک کن
عزیزم الان یکی دو هفته ایی میشه که بخاطر اینکه شب تا صبح فقط روی سینه میخوای و از ترس زبونم لال خفه شدنت دیگه توی تختت نمی ذارمت و رو زمین میخوابونمت تا عزیزه دلم یه وقت چیزیش نشه
اما رو زمین خوابیدنتم واسه خودش حکایت داره
حکایت از اینا شروع میشه که پریروز90/06/12 بعداز ظهر خوابیده بودی تو اتاق منم داشتم فیلم نگاه میکردم یکی دو بار اومدم بهت سر زدم هنوز خواب بودی یه ربع بعد صدایی از اتاق شنیدم اومدم ببینم چی شده که دیدم...
از خواب بیدار شده بودی و رفته بودی سر وقت گوش پاکن که روی میز عسلی تخت من گذاشته بود
نمیدونم چطوری بازش کرده بودی که همه رو روی زمین ریخته بودی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی